جدول جو
جدول جو

معنی طین مختوم - جستجوی لغت در جدول جو

طین مختوم
(نِ مَ)
با زهر مقاومت و مقابله کند و مضرت اورا دفع کند و زخم دندان و نیش گزندگان را دفع کند وآماسها را که مادۀ او از گرمی باشد سود دارد در وقتی که ابتدای او باشد و بادهای غلیظ را که به پاها فرودآید و جملۀ علتها را که در اعضا پدید آید نیکو گرداند و بر ریشی که بواسطۀ سوخته شدن آتش پدید آید نیکو گرداند چون با آب نباتی که او را لسان الحمل گویند با هم آمیخته شود. و اگر با طراثیث که صفت کردیم آمیخته شود زهری را که در مبرئت و غیر آن بکسی داده باشند بطریق قی دفع کند، و نیکوتر از همه انواع آن است که بوی او به بوی زاک یمانی مشابهت دارد. و اگر دردها داشته باشد رفتن خون را بازدارد و در او غشی می آمیزند و بهیچ طریق آن غشی را معلوم نمیتوان کرد. وهیئت او آن است که قرصها باشد و لون او سرخ بود و اجزای او بر یکدیگر مشابهت دارد و بر آن قرصها باشد. (ترجمه صیدنه). بپارسی گل مختوم گویند. بهترینش آن است که از او بوی شبت آید و چون نزدیک دهان برند به لب بچسبد و طبیعتش نزدیک است به اعتدال، چون به شیر تازه میل کنند دفع ضرر جمیع زهرهای کشنده کند و چون به شیرۀ خرفه یا شربت انجبار خورند نفث الدّم و سجح و ذوسنطاریای کبدی و معوی را سودمند آید. و دل و دماغ را قوت دهد و شربتی از او یک درم تا دو درم است.
گلی سرخ رنگ است بغایت نرم و از تل بحیره آرند و گویند در آن زمین قطعاً نبات و حشیش نیست و سنگ نیز در آنجا نبود و قبری در آنجا هست و آن گل را مغرۀ لمنیه و مغرۀ لمانی و طین الکاهن خوانند ازبهر آنکه زنی ساحر آن گل یافته است و خواتیم لمنیه نیز گویند. صورت ارطامس بر آن ایستاده. دیسقوریدس گوید: گلی است از جزیره لمنیوس که بخون بز کوهی میسرشند و آن صورت بر آن مینهند و خواتیم الملک و ختم الملک ازبهر آن گویند که صورت ارطامس بر آن بود و اقوال بسیار آورده اند درین گل. جالینوس گوید:نیکوترین آن بود که از وی بوی شبت آید، خون را ببندد و چون در دهان گیرند بر زبان بچسبد. مؤلف گوید: امتحان آن چنان کنند که اول بر لب نهند، اگر نچسبد دیگر با زبر لب نهند تا بیقین معلوم گردد، و بغایت املس بود و براق. و گویند آن زمین که گل مختوم از وی آورند از زمین یونان بود و این زمان آنجا را آب گرفته است. و شیخ الرئیس گوید: طبیعت وی معتدل بود و گرمی وسردی مانند مزاج آدمی لکن خشکی وی زیادت از تری بودو در وی رطوبت فضلی هست که ممتزج باشد به یبوست و در وی خاصیتی عجب بود در تقویت دل و تفریح آن و تریاق مطلق بود و مقاومت با مجموع زهرها بکند. مؤلف گوید: کودکی قریب دو مثقال دیک بردیک که از سموم قتاله است خورده بود و درزمان قدری از طین مختوم با شیر مادربه وی دادند، آغاز قی کردن گرفت و مجموع برآمد، بعداز آن قدری هم با شیر مادر به وی دادند، دیگر قی کرد و یک دو مجلس نیز طبیعت مدد کرد از آن زهر کشنده خلاص یافت بفرمان خدای عزوجل. و بر مجموع ریشها که خون از وی روانه بود چون بر آن پاشند بسته گردد. و حقنه کردن بدان ذوسنطاریا را نافع بود و مقدار مأخوذ ازوی تا دو درم بود و جهت گزندگی جانوران کشنده و افعی و سگ دیوانه با شراب بیاشامند یا با سرکه طلا کنند نافع بود. کسی را که ذراریح خورده باشد یا ارنب بحری و گل مختوم بیاشامد در حال قی کند و دفع همان بکند و حب الغار نیز همین عمل کند در دفع سموم. و مسیح گوید: سحق کرده بیاشامند و وی در نان دفع وبا کند. و اسحاق گوید: مضر به شش و مصلح وی گلاب بود و بدل آن درقبض خون گل رومی بود یا گل ارمنی که بخون بز کوهی سرشته باشند و گویند بدل وی مغره است در قبض لکن در تریاق بدل وی نیست. (اختیارات بدیعی).
از جزیره لمیون بحر مغرب خیزد ودر قدیم زنی از تل خاک آنجا نقل به بقعۀ راهبی مینموده و بعد از شستن، قرصها میساخته و صورت راهب را در آن نقش میکرده و از این جهت طین الراهب نیز گویند. و دیسقوریدس و جالینوس را اعتقاد آنکه خاکیست بخون بز نر سرشته و بالفعل از جهت احاطۀ دریا بجزیره مذکور موجود نیست و بجای آن سایر خاکها را استعمال میکنند و بهترین او در غایت سرخی میباشد و در بوی شبیه به شبت و گویا بچربی آلوده شده و بر زبان چسبد و پاشیدن او درساعت قطع خون زخم تازه کند. در دوم سرد و خشک و تریاق جمیع سموم و مقوی دل و مفرح و رافع مضرت هوای وبائی و اسهال دموی و چرک و قرحۀ امعاء و تبهای حاره و نزف الدم اعضای ظاهر و باطن. و با شراب و آب گرم و شبت مقیی ٔ سموم و طلای او جهت تسکین التهاب و تحلیل صلابات و التیام جراحات تازه و کهنه و قروح خبیثه و زخم سگ دیوانه گزیده و شکستگی اعضا و ضربه و سقطه نافع و مضر ریه و مصلحش عسل و مضر سپرز و مصلح آن کتیرا و شربتش تا یک مثقال است و بدلش نزد حقیر گل داغستانی است. و در امور مذکوره قویتر از آن است. (تحفۀ حکیم مؤمن). مغره لمنیه. خواتیم لمنیه. گلی باشد سخت چسبندۀ سرخ که از حیره آرند. (بحر الجواهر). در جزیره کیوش باشد. خاک و گلی است سرخ رنگ و از ادویۀ طبی قدیم:
طین مختوم و تخم ریحان بس
مار و مرغم که خاک و دانه خورم.
خاقانی.
وآن را طین سجلات نیز نامند. و رجوع بمقدمۀ ابن خلدون ترجمه محمد پروین گنابادی ج 1 ص 351 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ خَ)
گل مهر. گل سرخ. و رجوع به غیاث ذیل ختام و ختامه و همین لغت نامه ذیل لک و لاک و طین مختوم و مقدمۀ ابن خلدون ترجمه محمد پروین گنابادی ج 1 ص 486 شود
لغت نامه دهخدا